آيا همه اديان بر حقّند؟

نويسنده: حجت‏الاسلام صادق لاريجاني




در اين گفت‏وگو به بررسي پاسخ سؤالاتي در زمينه اثبات پلوراليسم ديني و قرائت‏هاي مختلف از دين از طريق اختلاف فتاوي پرداخته مي‏شود و با فرق نهادن بين اين دو موضوع و بررسي اختلاف فتواها ادعاي مذكور مردود شمرده مي‏شود. همچنين صامتيت قرآن و ناطقيت ائمه اطهار عليهم‏السلام كه در نهج‏البلاغه آمده است مورد بررسي قرار مي‏گيرد و نهايتا نتيجه گرفته مي‏شود تمام مراتب قرآن براي مردم روشن نيست اما مرحله يا مراحلي از آن قابل دست‏يابي مردم مي‏باشد و در آخر به اين موضوع پرداخته مي‏شود كه مسأله پلوراليسم ديني را از نگاه درون ديني هم مي‏توان بررسي كرد.
اصل اختلاف فتواي فقها را كسي منكر نيست؛ بلكه حساسيت در قرائت‏هاي مختلف از دين، بر سر نسبي‏گرايي كلي است كه آيا ما هيچ فهم مشتركي داريم يا نه؟ ما مي‏گوييم تاريخ فقه و معارف و تاريخ ضروريات كلامي شاهد بر آن است كه ما مشتركات فراواني داريم.
اين درست است، ولي نمي‏توان گفت پيش‏فرض‏ها تماما قابل خدشه و تغييرند؛ مثلاً يكي از پيش‏فرض‏ها، مسأله پيش‏فرض‏هاي زباني در فهم محاورات است كه انكار آن نه تنها مايه بسته شدن باب فهم كتاب و سنت است، بلكه در فهم عادي نيز همين‏طور است؛ زيرا ما زماني حرف همديگر را مي‏فهميم كه اين الفاظ، طبق يك قرارداد و بناي عقلايي، كاشف از يك معنايي باشد كه القا مي‏كنيم. پس برخي از پيش‏فرض‏ها قابل رفع يد نيست و به همين دليل است كه مي‏توانيم حرف يكديگر را بفهميم. مثلاً فرض كنيد اينكه قرآن حق است يك پيش‏فرض است كه در صورت انكار آن نمي‏توانيد بگوييد كه من مسلمان هستم. همچنين است توحيد. بنابراين پيش‏فرض‏هاي ثابتي وجود دارد كه نتيجه آن فهم‏هاي مشترك مي‏شود.
دو بحث است: يكي كثرت‏گرايي در خود دين و ديگري كثرت‏گرايي در فهم دين كه اين عين نظريه قرائت‏پذيري است.
هرچند ممكن است در تفسير كلام اميرالمؤمنين در نهج‏البلاغه در اين باره اختلاف باشد، اما واقعيت آن است كه ائمه ظهورات كتاب را حجت دانسته‏اند و مسلمانان مي‏توانسته‏اند به قرآن استشهاد كنند و در روايات ما در باب عرضه اخبار به كتاب‏اللّه‏ و در باب تعارض و... ادله‏اي داريم كه مي‏گويد روايات زماني معتبرند كه مخالف كتاب‏اللّه‏ نباشند؛ پس مي‏شود زماني مخالفت را فهميد و نفرموده‏اند فقط از امام سؤال كنيد. پس معلوم مي‏شود رجوع به كتاب‏اللّه‏ و ظواهر آن حجت في‏الجمله است و ما نمي‏توانيم بگوييم به طور كلي صامت است و اين روايات كم نيستند و علما و اصوليون به آن عمل كرده‏اند. بنابراين بايد ديد معناي اين سخن چيست. شايد معنا اين باشد كه قرآن با تمام بطون خود براي ما حاضر نيست و رواياتي در تأييد اين معنا داريم كه ائمه خودشان را صاحب تأويل مي‏دانستند. اينكه قرآن خود را «تبيان كل شي‏ء» و يا «بيان للناس» معرفي مي‏كند، اگر قرآن صامت باشد، چه چيزي براي ما دارد؟ آيا چيزي كه صامت است بيان مي‏شود؟ معلوم مي‏شود منظور از صامت بودن قرآن، جميع مراتب آن نيست؛ بلكه مرتبه‏اي از قرآن براي همه بعد از فحص و تحقيق حجت است.
كساني كه بحث نسبي‏گرايي را مطرح مي‏كنند، نگاه بيرون از دين دارند و مدعي‏اند دعاوي قبض و بسط، دعاوي نسبي‏گرايي ديني، بيرون ديني و از سنخ معارف درجه دوم است؛ ولي واقعيت اين است كه كثرت‏گرايي به معناي نسبي‏گرايي، هم بحث برون‏ديني دارد و هم درون‏ديني. به اعتقاد بنده آيات متعددي دلالت مي‏كند كه نسبي‏گرايي مطلق در فهم دين حرف باطلي است؛ مانند آيه «هذا بيان للناس». اگر بنا باشد هر فهمي از قرآن، بشري و مخلوط يا خطا باشد، «بيان للناس» درست نمي‏شود. آيات و رواياتي كه امر به پيروي از نبي مي‏كند اگر ما نمي‏توانيم به فرمايشات پيامبر واصل شويم، اتباع از نبي چه معنا دارد؟ لذا ما مي‏توانيم به مرتبه‏اي از كلام پيامبر و كلام خدا واصل شويم.
خير؛ زيرا اولاً ما مي‏توانيم دين خود را به طور قاطع اثبات كنيم و لازمه آن نفي اديان ديگر است؛ بنابراين اصل پيش‏فرض سؤال درست نيست؛ ثانيا پلوراليسم مي‏خواهد بگويد همه اديان راهي به واقعيت دارند؛ اما تكافؤ ادله نمي‏تواند اين را ثابت كند؛ زيرا تكافؤ ادله تنها مي‏گويد ما هيچ كدام دليل متقن نداريم و اين ثابت نمي‏كند كه همه اديان حقند. همچنين تكافؤ ادله كه واقعيت را تغيير نمي‏دهد. تكافؤ ادله هم كه باشد، جمع نقيضين ممكن نيست. يك دين مي‏گويد تثليث درست است؛ ديگري مي‏گويد درست نيست.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372